نیمه شعبان
گفتم که خدا مرا مرادي بفرست
توفان زده ام مرا نجاتي بفرست
فرمود که با زمزمه يا مهدي
نذر گل نرگس صلواتي بفرست
گفتم که خدا مرا مرادي بفرست
توفان زده ام مرا نجاتي بفرست
فرمود که با زمزمه يا مهدي
نذر گل نرگس صلواتي بفرست
نظم، مدیریت و قدرت جهادی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در عرصه نبرد و سیستم اداری برای اداره کارها موجب شد که او یکی از شخصیتهای مهم ارتش باشد؛ به گونهای که عنوان «سیدالشهدای ارتش» در قاموس او بگنجد.
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
روز بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۸ سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در پی ترور منافقین کوردل در مقابل دیدگان فرزندنش به شهادت رسید.
به همین مناسبت مروری بر زندگینامه، رشادتها و عملکرد این فرمانده شهید در دوران دفاع مقدس و پس از آن خواهیم داشت.
تولد، تحصیل و خدمت
امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، فرزند «زیاد»، چهارم خردادماه سال ۱۳۲۳ در شهرستان «درگز» از توابع استان خراسان به دنیا آمد. پس از طی دوران طفولیت، در گرگان به دبستان «منوچهری» رفت و دوره متوسطه را تا سال سوم در دبیرستانهای «هدایت» و «فخرالدین اسعد گرگانی» در شهرهای شاهرود و گرگان طی کرد. در خردادماه سال ۱۳۴۲ از دبیرستان «امیر کبیر» تهران در رشته ریاضی دیپلم متوسطه گرفت و یک سال بعد در آزمون ورودی دانشکده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم نظامی پرداخت. سه سال بعد، در مهرماه سال ۱۳۴۶ با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغالتحصیل شد.
الهی به آنان که پرپر شدند پر از زخم های مکرر شدند
به آنان که چون پرده بالا زدند قدم در حریم تماشا زدند
به آنان که کارون خروش آمدند چنان خون کارون به جوش آمدند
به آنان که زخمی ترین بوده اند شهیدان میدان مین بوده اند
همانان که از مهر فرزند خویش بریدند یکباره پیوند خویش
بریدند تا وصل آسان شود نیستانه درد درمان شود
همانان که روح روان داشتند سفرنامه آسمان داشتند
همانان که دلداده او شدند کبوتر کبوتر پرستو شدند
پرستو پرستو فراز آمدند و بی سر سرافراز باز آمدند
که این خطه خاک سرافرازی است همه همت و شور جانبازی است
به تکبیر آن دم که دم می زدند سکوت زمان را به هم می زدند
شب عاشقی را رقم می زدند همانان که بر مین قدم می زدند
از آنان که تنها پلاکی به جاست کمی استخوان، مشت خاکی به جاست
الهی به آوازه این حریم به هورالهویزه به هورالعظیم
به دشتی که پیوسته عباس داشت که بی دست هم خیمه را پاس داشت
به رمزی که چون نام خیبر گرفت غریبانه از ما برادر گرفت
خبر بود و تکرار خمپاره ها جگرگوشه ها، پاره پاره رها
خطر، رمل، توفان شن، ماسه ها زمین، مین، کمین، رد قناسه ها
خطر پشت هر لحظه پا می گرفت زیاران ما دست و پا می گرفت
و آن لحظه هایی که خمپاره شصت میان نماز عزیزان نشست
نمازی که یک رکعتش پاره شد تشهد پر از موج خمپاره شد
کجایند مردان والفجر هشت که از خونشان دشت گلپوش گشت
کجایند مردان فتح المبین کجایند اسطوره های یقین
کجایند آنان که بالی رها داشتند گذرنامه کربلا داشتند
کجایند آنان که فردایی اند همانان که فردا تماشایی اند…
شهيدي كه 2بار اسير شد
شهيد رمضان الهي اگرچه يك بار از اسارت دموكراتها رها شده بود، بار ديگر عزم كردستان كرد و اينبار پس از دستگيري توسط ضدانقلاب، به شهادت رسيد. منيژه الهي خواهر شهيد در گفتوگو با ما روايتگر گوشههاي از زندگي برادرش شده است. حسين غنائمي خواهرزاده شهيد نيز ياريدهنده ما در اين گفتوگو شد.
شهیدان سیدابراهیم و سیدحسین اسماعیلزاده
ماجرای تفحص صاحب پلاکهای ۵۵۵ و ۵۵۶
سیدرضا اسماعیل زاده گفت: وقتی به لحظات شهادت پدر و برادرم فکر میکنم پیش خود میگویم قطعاً آنجا صحنه شهادت علیاکبر امام حسین (ع) برای پدرم تداعی شده بود. پدر زمزمهکنان میخواند، جوانان بنیهاشم بیایید، علی را بر در خیمه رسانید، اما کسی نیست که پدر را یاری کند. لحظاتی بعد خودش هم به شهادت میرسد و هر دو برای سالهای طولانی در همان حالت میمانند.