من منتظرم - 4
12 خرداد 1394 توسط فاطمه
من منتظرم
از تولد حرف ميزني. تولد دوباره روزيهاي معنوي و مادي. تولد ديگرباره جانهاي عاشق سرفرازي. مكث ديدار و زيبايي بر دشت خشك بيكسي و تنهايي. حضور پيوسته باران بر كامهاي تشنه ابدي. از راه ميرسي، بيدار ميشويم، راه ميرويم و همه سرزمينهاي نرفته دانش و انديشه، در كنار خاك پاي تو، بر ما مكشوف ميشود. به جزاي ستمها كه بر خلايق مظلوم؛ آوار گشته بود. بر سر ظالمان، غضب ميباري و شيوه نوازش را ترويج ميكني. در انتظار توييم!